یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۹

میشل فوکو-بخش اول


میشل فوکو اندیشمندی تواناست که مفاهیم و روش های متکثری را در کارنامه خود قرار داده است و نوشتن درباره چنین فردی آن هم چنین مختصر تنها می تواند نگاهی اجمالی به اندیشه های او باشد و ممکن است حق مطلب به خوبی ادا نشود،پس برای تعمیق و تفهیم بهتر او مجالی دیگر باید.
فوکو در کتاب دیوانگی و تمدن سعی دارد با توصیف مراکز نگهداری اجتماعی ریشه های ایجاد علوم انسانی را جستجو کند.نگه داشتن بیماران و تهیدستان،بازگشت تهیدستان به اجتماع به منظور استفاده از نیروی کار آنها،بیمارانگاشتن دیوانگان و سعی در بهبود آنها،پیدایش پزشک به عنوان یک نیروی اخلاقی و نه علمی و پیدایش روانکاوی به عنوان علم درمان بی عقلی از مفاهیمی بودند که در این کتاب به تفصیل به آنها پرداخته می شود.
پس از نوشتن این کتاب،فوکو بر آن می شود تا با یک روش دیرینه شناسانه به کشف قواعد حاکم بر گفتمان ها بپردازد.یکی از واژه های مختص فوکو اپیستمه یا نظام دانایی است که بر مجموعه روابطی که در هر عصر بین علوم به عنوان کردارهای گفتمانی وجود دارد دلالت می کند.نظام دانایی عصر کلاسیک نوعی نظم بخشیدن به جهان بود و وظیفه انسان به عنوان فاعل شناسا کشف این نظم.فوکو با ارائه تحلیلی از نقاشی "زنان عالی تبار" استدلال می کند که انسان جهان را به سان جدولی بازنمایی می کرد اما خودش جایی در این جدول نداشت.انسان عصر مدرن به شخصی که معیار همه چیز است تبدیل شد،انسان هم فاعل شناخت و هم موضوع شناخت خود شد.فوکو با تعبیر "تحلیل محدودیت" به تحلیل پیچیده ای راجع به تعین و محدودیت انسان می پردازد.نگاه دوگانه محدودیت به عنوان پایان پذیری و محدودیت به عنوان امر بنیادی وجود انسان و دیالکتیک بین بعد تجربی و بعد استعلایی وجود انسان به تعبیر کانتی از مفاهیمی هستند که فوکو در دیرینه شناسی علوم انسانی به آنها می پردازد.او با توضیح افکار اندیشمندانی که می خواستند بعد استعلایی را  به بعد تجربی یا بعد تاریخی تقلیل دهند(مثل پوزیتیویسم کنت و تاریخ گرایی مارکس) و در ادامه با معرفی تفسیر "پدیدارشناسی اصالت وجودی" که مرلوپونتی پیشگام آن بوده است و نیز  دیدگاه هایدگر درباره اصل انسان ،عاقبت استدلال می کند که خواستگاه این من اندیشنده مدرن تا کنون ناشناخته مانده است.
فوکو با تلنگر "بیدار شدن از خواب انسانشناختی" نظریه گفتمانی اش را پایه گذاری می کند.او "گزاره ها و احکام" را واحد تحلیل خود قرار می دهد و تاکید می کند که آنها کنش های کلامی ای نیستند که ما را با معنای خود درگیر کنند(به تعبیر هرمنوتیکی) بلکه صرفاً صورت این گزاره ها و قرار دادن آنها کنار گزاره های دیگر برای دیرینه شناس اهمیت دارد.در ادامه به معرفی کنش های کلامی جدی می پردازد یعنی کنش هایی که بتوانیم به استناد قوانینی به آنها اعتبار دهیم.این قوانین همان "صورت بندی های گفتمانی" فوکو هستند.مطالعه این صورت بندی ها نه تنها مستلزم تعلیق ادعای حقیقت از جانب این کنش های کلامی است(به همان مفهوم هوسرلی) بلکه باید اصولاً دارای معنا بودن این ادعای حقیقت نیز مورد سوال قرار گیرد.این بی طرفی امکان  توضیح صورت بندیهای گفتمانی را فراهم می کند. برخلاف دیدگاه هرمنوتیکی که طرفدار نوعی نگاه به درون پدیده هاست فوکو معتقد است پای هیچ معنا و حقیقتی در میان نیست و همواره باید با یک نگاه بیرونی،جهان را مورد تحلیل قرار داد.

این مطب ادامه دارد...


منبع:
 دریفوس،هیوبرت؛رابینو،پل . میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک،ترجمه حسین بشیریه،تهران:نشر نی،1378

۸ نظر:

رضايي گفت...

خيلي بهتر شده. ادامه بديد

Motahar Amiri گفت...

i like your blig...

ناشناس گفت...

سیمین جان وبلاگت هم قشنگه و هم خیلی خوب نوشتی. پس زمینه وبلاگت هم خیلی خاصه. خوبه که از زوایای مختلف راجع به مطالب مشترکی که خوانده ایم مینویسیم و این به فهم بهتر موضوعات خیلی کمک میکنه. موفق باشی

پیام

ناشناس گفت...

صرفاً خلاصه نکن، مثلاً وقتی می نویسی "یکی از واژه های مختص فوکو اپیستمه یا نظام دانایی است که بر مجموعه روابطی که در هر عصر بین علوم به عنوان کردارهای گفتمانی وجود دارد دلالت می کند." با افزودنِ یک " یعنی" یا "به عبارتِ دیگر" یا ... بکوش درباره ی گزاره ای که نوشته ای بیندیشی و این اندیشیدن را ـ حتا اگر خام باشد ـ مکتوب کنی... یعنی درباره ی آنچه نوشته ای بیندیش و آن را از چارچوبِ "انجامِ تکلیف" بیرون بیاور. اول، کار درست در نمی آید اما بعد میبینی چه گونه خلاقیتِ نظری ات فعال می شود.
و نکته ی دیگر، آوردنِ صورتِ انگلیسیِ تِرم ها یا اصطلاح ها است در کنارِ خودِ آن ها. این کار، نقشی بسیار مهم دارد در آشناییِ خودت از یک سو و علمی ترشدنِ متن ات از سویِ دیگر.
باز هم "خسته نباشیدِ" من را بپذیر.
تا ببینیم "ادامه دارد..." را چه می کنی.
ر.

سیمین فروهر گفت...

به پیام : مرسی عزیزم،لطف داری..

به ر : نمیدانی اینکه دیرینه شناسی فوکو بخوانم، چشمانم راببندم و بنویسم چقدر سخت است،کاری در حد شعبده بازی!آن هم در 500 کلمه!!!من فقط 500 کلمه مسئله در مورد اپیستمه ذهنم را مشغول کرده است،تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
با این وجود آنچه تو می خواهی آنم آرزوست...
مرسی معلم!

ناشناس گفت...

کاملاً قابلِ درک است... چه، خودم هم در دوره ای ـ از هشت ماهِ پیش ـ می خواستم برایِ مجله ای سینمایی بنویسم و گفته بودند، تنها 700 کلمه باید بنویسی... هنوز یک مطلب هم تحویل نداده ام.
هر چند تکلیف هایِ آکادمی مغز را چنان به خود مشغول می کنند که "فرصت نمی کنی" دو قدم جلوتر را پی بگیری، اما خوب، آن کاوشهایِ نظری، میتوانند چونان چشم اندازهایی پیشِ رو قرار داشته باشند، تا بعد...
پیروز باشی...

ر.

رضايي گفت...

گام اول مقيد كردن شما به 500 كلمه بود. اين كلمات از فوكو يا از منبعي درباره فوكو بود عموما. اما گام دوم نوشتن 500 كلمه درباره فوكو به زبان خودته. به امتحانش مي ارزه. خيلي خوب بود.

سیمین فروهر گفت...

به دکتر رضایی :
به خصوص در مورد بخش دوم نه اینکه کلمات از منبعی خاص باشند بلکه از ذهنی بیرون می آیند که با مفاهیم فوکویی آغشته شده است،اما گمان کنم منظورتان را فهمیدم