شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۹

کار مزدی و سرمایه


کار مزدی و سرمایه و نیز ارزش قیمت و سود آموزه هایی در باب اقتصاد سیاسی هستند که به معرفی دقیق مفاهیم مرتبط با کار می پردازند.کتاب با نثری بسیار فصیح و قابل فهم برای طبقه پرولتاریا نوشته شده است و اگر از گاهاَ تکرارها و اینهمان گویی های آن صرف نظر کنیم جزء آثار خواندنی و روشنگرانه مارکس به حساب می آید.
در اینجا چکیده ای از بخش اول کتاب یعنی کار مزدی و سرمایه را که سخنرانی مارکس در باشگاه کارگران آلمانی بروکسل  در سال1847 است،مرور می کنیم.

در نظر کارگر دستمزد میزان پولی است که او در ازای ساعات معینی کار کردن از سرمایه دار دریافت می کند اما در واقع این تصور اشتباه است.به تعبیر درست دستمزد مقدار پولی است که کارگر در ازای ارائه توان کارش،دریافت می کند.این توان کار،کالای کارگر است که آن را به سرمایه دار می فروشد و بهای آن را دریافت می کند.قابل توجه اینکه کارگر دستمزد خود را پیش از آنکه محصولی برای سرمایه دار تولید کند می ستاند و چنین نیست که او سهمی از کالای تولید شده را داشته باشد،بلکه سهم او قبلاً به مقدار ناچیزی پرداخت شده است.کارگر توان کارش را  برای تضمین ادامه حیاتش می فروشد و راه دیگری جز فروش توان کار و خریدار دیگری جز سرمایه دار ندارد.
اما اینکه دستمزد یعنی قیمت کالای توان کار چگونه محاسبه می شود وابسته به این است که قیمت سایر کالاها چگونه تعیین می شود.در واقع قیمت یک کالا در رهگذر رقابتی بین خریدار و فروشنده یا عرضه و تقاضا تعیین می شود.در بین فروشندگان همواره رقابتی به منظور ارزان فروختن کالا و در نتیجه قبضه ی میدان مبادله وجود دارد که نتیجه آن کاهش قیمت کالاست،از طرف دیگر در بین خریداران نیز رقابتی به منظور خرید بیشتر منجر به افزایش قیمت کالا می شود،نوع سومی از رقابت بین خریداران و فروشندگان وجود دارد که بازتاب تلاش فروشنده برای تا حد ممکن گران فروختن کالا و تلاش خریدار به منظور ارزان خریدن است.اگر عرضه ی یک کالا از تقاضایش کمتر شود بین خریداران نزاعی بر سر قیمت برای هرچه بیشتر به دست آوردن کالای مورد نظر درمی گیرد و قیمت بالا و بالاتر می رود اما فروشندگان که نظاره گر این رقابت  خریدارانند سعی در پایین آوردن قیمت ندارند و به این ترتیب کالا گران می شود و با استدلالی عکس،فزونی عرضه بر تقاضا باعث ارزان شدن کالا می شود.تحت چنین سازوکاری قیمت کالا بر پایه رابطه عرضه و تقاضا شکل می گیرد.
اگر قیمت کالایی بالا رود بازار به سمت تولید بیشتر آن پیش می رود  تا زمانی که در نتیجه تولید بیش از حد،آن کالا دیگر به اندازه کافی سودآور نباشد،در این هنگام قیمت آن سیر نزولی پیدا می کند تا همسطح هزینه ی تولید شود و حتی ممکن است قیمت پایین تر نیز بیاید.به بیان کلی می توان گفت قیمت یک کالا به وسیله هزینه لازم برای تولید آن اما در نوسانی بین عرضه و تقاضا،نوسانی بین صعود قیمت به بالای هزینه و نزول آن به پایین هزینه تولید مشخص می شود،هزینه ی تولیدی که خود بر حسب مواد خام،استهلاک ابزار کار و کاری که صرف تولید می شود محاسبه می شود.
پس با محاسبه هزینه تولید توان کار،قیمت توان کار یا همان دستمزد تعیین می شود.هزینه تولید توان کار کارگر همان ناچیزی است که ندرتاً صرف آموزش کارگر و عمدتاً صرف تولید وسایل ضروری برای زنده نگه داشتن و نیز تولید مثل او(که نیروی کار فردای کارفرما را تضمین می کند) می شود.
سوالی که در ادامه به آن پاسخ داده می شود این است که سرمایه چیست؟سرمایه ظاهراً وسایل امرار معاش،ابزار کار و مواد خامی است که در راستای تولید دوباره ی این ها به کار گرفته می شود و مهم آنکه در روابط اجتماعی تولیدی معینی انباشته می شود.شرط انباشت سرمایه، نیروی کار ارزانی است نه تنها به اندازه دریافت امرار معاش بلکه بیشتر از آن کار می کند و در خوشبینانه ترین حالت می توان گفت افزایش سرمایه از رهگذر افزایش تقاضا برای نیروی کار به افزایش دستمزد می انجامد و این افزایش دستمزد می تواند برای کارگر رضایت بخش باشد علی رغم آنچه که نویسنده نارضایتی ای می بیند که کارگر در اثر مقایسه وضع زندگی اش با وضع زندگی سرمایه دار(که آن نیز به  مراتب بهبود یافته است) دچار آن می شود.
نکته ی دیگر اینکه میزان پولی که کارگر تحت عنوان دستمزد دریافت می کند اگر با افزایش وسایل امرار معاش یا کاهش قیمت ماشین آلات مواجه باشیم به هیچ وجه دستمزد واقعی کارگر نیست بلکه کاهش یافته است.به عنوان مثال اگر با X کاهش بهای وسایل امرار معاش روبرو باشیم و دستمزد کارگر مثلاً X/2 کاهش یابد اگرچه توان کارگر برای امرار معاش بالا می رود اما به هر حال در صدی سود بیشتر از قبل به جیب سرمایه دار می رود.به این ترتیب دستمزد کمتر کارگر سود بیشتری را برای سرمایه دار موجب شده است.
سرمایه دار در عرصه رقابت پی در پی،با تقسیم کار فزاینده و بهبود سطح ماشین آلات سعی می کند هزینه تولید را کاهش دهد،کالای بیشتری تولید کند و با درصد کمی پایین آوردن کالا بازار را تصرف کند اما این وضعیت با گذشت زمان و طی رقابتی بین سرمایه داران همه گیر می شود و قیمت کالا دوباره کاهش می یابد و چرخه از سر گرفته می شود.به این ترتیب تقسیم کار روزبه روز پیچیده تر و صنعت پیشرفته تر می شود.کاری که چندپاره شده تخصص کمتری می طلبد و ارزش کار کارگر و در نتیجه دستمزد او را کاهش می دهد و موقعیت او را متزلزل می کند.کاری که تنوعی ندارد آزاردهنده است اما با این وجود کارگر مصرانه در رقابتی با دیگران تلاش می کند تا کارش را حفظ کند،تا اینکه پای ابزرآلات پیشرفته به میان می آید که جایگزین خوبی برای نیروی انسانی است و به اخراج پی در پی کارگران می انجامد و در صورت لزوم  جای این کارگران را زنان و کودکان که نیروی کار ارزانتری هستند پر می کنند.کارگران اخراج شده نیز اگر جای دیگر مشغول به کار شوند این کار نسبت به کار قبلی ساده تر و نازل تر و در نتیجه دستمزد آن کمتر است.
فربه شدن سرمایه داران و تولید روزافزون و از طرف دیگر کوچک شدن بازار جهانی بحران هایی را ایجاد می کند که ناگزیر دوباره کارگران را برای بهره کشی بیشتر جذب می کند.
این است روند افزایش کار مزدی در ازای افزایش سرمایه.


۳ نظر:

بهرنگ صدیقی گفت...

ممنونم
با یه ویرایش مختصر خلاصه خوبی می شود

عاطفه گفت...

خوب بود. به من که این کتاب را نخوانده ام کمک کرد.

ناشناس گفت...

مرسی. خوب است اما باز ارجاع ات می دهم به کامنتِ مطلبِ میشل فوکو... توانِ کار معنی ای برایِ workload است یا labor power یا چیزِ دیگر؟
چشم به راهِ کارهایِ تازه ات...
ر.