میشل فوکو-بخش اول
میشل فوکو اندیشمندی تواناست که مفاهیم و روش های متکثری را در کارنامه خود قرار داده است و نوشتن درباره چنین فردی آن هم چنین مختصر تنها می تواند نگاهی اجمالی به اندیشه های او باشد و ممکن است حق مطلب به خوبی ادا نشود،پس برای تعمیق و تفهیم بهتر او مجالی دیگر باید.
فوکو در کتاب دیوانگی و تمدن سعی دارد با توصیف مراکز نگهداری اجتماعی ریشه های ایجاد علوم انسانی را جستجو کند.نگه داشتن بیماران و تهیدستان،بازگشت تهیدستان به اجتماع به منظور استفاده از نیروی کار آنها،بیمارانگاشتن دیوانگان و سعی در بهبود آنها،پیدایش پزشک به عنوان یک نیروی اخلاقی و نه علمی و پیدایش روانکاوی به عنوان علم درمان بی عقلی از مفاهیمی بودند که در این کتاب به تفصیل به آنها پرداخته می شود.
پس از نوشتن این کتاب،فوکو بر آن می شود تا با یک روش دیرینه شناسانه به کشف قواعد حاکم بر گفتمان ها بپردازد.یکی از واژه های مختص فوکو اپیستمه یا نظام دانایی است که بر مجموعه روابطی که در هر عصر بین علوم به عنوان کردارهای گفتمانی وجود دارد دلالت می کند.نظام دانایی عصر کلاسیک نوعی نظم بخشیدن به جهان بود و وظیفه انسان به عنوان فاعل شناسا کشف این نظم.فوکو با ارائه تحلیلی از نقاشی "زنان عالی تبار" استدلال می کند که انسان جهان را به سان جدولی بازنمایی می کرد اما خودش جایی در این جدول نداشت.انسان عصر مدرن به شخصی که معیار همه چیز است تبدیل شد،انسان هم فاعل شناخت و هم موضوع شناخت خود شد.فوکو با تعبیر "تحلیل محدودیت" به تحلیل پیچیده ای راجع به تعین و محدودیت انسان می پردازد.نگاه دوگانه محدودیت به عنوان پایان پذیری و محدودیت به عنوان امر بنیادی وجود انسان و دیالکتیک بین بعد تجربی و بعد استعلایی وجود انسان به تعبیر کانتی از مفاهیمی هستند که فوکو در دیرینه شناسی علوم انسانی به آنها می پردازد.او با توضیح افکار اندیشمندانی که می خواستند بعد استعلایی را به بعد تجربی یا بعد تاریخی تقلیل دهند(مثل پوزیتیویسم کنت و تاریخ گرایی مارکس) و در ادامه با معرفی تفسیر "پدیدارشناسی اصالت وجودی" که مرلوپونتی پیشگام آن بوده است و نیز دیدگاه هایدگر درباره اصل انسان ،عاقبت استدلال می کند که خواستگاه این من اندیشنده مدرن تا کنون ناشناخته مانده است.
فوکو با تلنگر "بیدار شدن از خواب انسانشناختی" نظریه گفتمانی اش را پایه گذاری می کند.او "گزاره ها و احکام" را واحد تحلیل خود قرار می دهد و تاکید می کند که آنها کنش های کلامی ای نیستند که ما را با معنای خود درگیر کنند(به تعبیر هرمنوتیکی) بلکه صرفاً صورت این گزاره ها و قرار دادن آنها کنار گزاره های دیگر برای دیرینه شناس اهمیت دارد.در ادامه به معرفی کنش های کلامی جدی می پردازد یعنی کنش هایی که بتوانیم به استناد قوانینی به آنها اعتبار دهیم.این قوانین همان "صورت بندی های گفتمانی" فوکو هستند.مطالعه این صورت بندی ها نه تنها مستلزم تعلیق ادعای حقیقت از جانب این کنش های کلامی است(به همان مفهوم هوسرلی) بلکه باید اصولاً دارای معنا بودن این ادعای حقیقت نیز مورد سوال قرار گیرد.این بی طرفی امکان توضیح صورت بندیهای گفتمانی را فراهم می کند. برخلاف دیدگاه هرمنوتیکی که طرفدار نوعی نگاه به درون پدیده هاست فوکو معتقد است پای هیچ معنا و حقیقتی در میان نیست و همواره باید با یک نگاه بیرونی،جهان را مورد تحلیل قرار داد.
این مطب ادامه دارد...
منبع:
دریفوس،هیوبرت؛رابینو،پل . میشل فوکو فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک،ترجمه حسین بشیریه،تهران:نشر نی،1378